English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (8330 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i put the population at 0000 U نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the population is stationary U شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
estimated U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimate U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimates U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimating U تخمین زدن براورد براورد وضعیت
population U نفوس
populations U نفوس
depopulation U کاهش نفوس
depopulation U تقلیل نفوس
the t. population U تمامی نفوس
demographic U وابسته به امارگیری نفوس
demography U امارگیری نفوس بشر
dam design U براورد سد براورد بند
estimating U براورد کردن براورد
estimate U براورد کردن براورد
estimates U براورد کردن براورد
estimated U براورد کردن براورد
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
county borouh U شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
yonder U انجا
thither U انجا
thither U به انجا
thence U از انجا
there U انجا
there U به انجا
i know that place by sight U انجا را
so far forth U تا انجا
thereat U در انجا
therof U از انجا
wherefrom U که از انجا
whereon U در انجا
whence U که از انجا چه جا
wherever U انجا که
here and there U اینجا انجا
as for as i know U تا انجا که من میدانم
as far as possible U تا انجا که میشد
as far as possible U تا انجا که بتوان
thenceforward U از انجا ببعد
it is not half bad U انجا بداست
for a iknow U تا انجا که می دانم
away U مرتبا از انجا
it is impossible to live there U در انجا میسرنیست
whereat U که بدان جهت که در انجا
there was not a soul U ذی نفسی انجا نبود
within living memory U تا انجا که مردمان زنده
we used to play there U ما انجا بازی میکردیم
he no longer went there U دیگر انجا نرفت
i went there particularly to U یک کاره انجا رفتم
i went there in my own U شخصا` انجا رفتم
there U دراین موضوع انجا
i stayed there for days U سه روز انجا ماندم
stay there till i return U انجا بمانیدتامن برگردم
i did not find a there U کسی را در انجا نیافتم
iam a to go there U از رفتن به انجا خجالت می کشم
at the top of one's bent U تا انجا که می توان تحمل کرد
he went there in black U اوبا جامه سیاه انجا رفت
see if he is still there U به بیند او هنوز انجا است یانه
hydropath establishment U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydrotherapeutic U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
limbers U ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
to ring the changes U کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
load line U خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
passing lane U فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
fitting shop U کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
line of regression U خط براورد
estimations U براورد
estimation U براورد
estimate U براورد
appraisals U براورد
appraisal U براورد
evaluations U براورد
evaluation U براورد
surveys U براورد
survey U براورد
estimates U براورد
estimated U براورد
estimating U براورد
surveyed U براورد
estimate of the situation U براورد وضعیت
assessment U تقویم براورد
error of estimate U خطای براورد
calculates U براورد کردن
overestimation U براورد اضافی
interval estimate U براورد فاصلهای
intelligence estimate U براورد اطلاعات
assessment U براورد مالیات
assessments U تقویم براورد
assessments U براورد مالیات
unbiased estimate U براورد ناسودار
estimated of situation U براورد وضعیت
estimator U براورد کننده
calculate U براورد کردن
surveyed U براورد کردن
survey U براورد کردن
surveys U براورد کردن
staff estimate U براورد ستادی
regression estimate U براورد رگرسیون
calculated U براورد کردن
underestimation U براورد نقصانی
put at U براورد کردن
point estimation U براورد نقطهای
point estimate U براورد نقطهای
rough estimate U براورد تقریبی
time estimation U براورد زمانی
surveyor U براورد کننده
commander's estimate U براورد فرماندهی
interpolation U براورد درونی
interpolations U براورد درونی
calculating factor U ضریب براورد
extrapolation U براورد برونی
extrapolations U براورد برونی
biased estimate U براورد سودار
estimate U براورد کردن
appreciation of the situation U براورد وضعیت
surveyors U براورد کننده
calculation U حساب براورد
cost accountant U براورد کننده
estimates U براورد کردن
cost estimate U براورد هزینه
estimated U براورد کردن
estimating U براورد کردن
cost calculation U براورد هزینه
quantily surveyor U براورد کننده مقادیر
estimate [quote] U براورد [تخمین] [اقتصاد]
abstracting U فهرست خلاصه براورد
abstracts U فهرست خلاصه براورد
standard error of estimate U خطای معیار براورد
the estimative faculty U قوه سنجش یا براورد
estimable U قابل براورد کردن
pre design estimate U براورد مقدماتی طرح
quantity surveyors U براورد کننده مقادیر
overrates U زیاد براورد کردن
overestimate U زیاد براورد کردن
overrated U زیاد براورد کردن
overrate U زیاد براورد کردن
conservative estimate U براورد محافظه کارانه
overestimating U زیاد براورد کردن
overestimates U زیاد براورد کردن
overestimated U زیاد براورد کردن
least squares estimates U براورد حداقل مربعات
quantity surveyor U براورد کننده مقادیر
overrating U زیاد براورد کردن
overestimation U پیش براورد کردن
command budget estimate U براورد بودجه یکان
over estimation U بیش از حد براورد کردن
misestimate U غلط براورد کردن
misvalue U بناحق براورد کردن
unliquidated damages U خسارات غیرقابل براورد به پول
capitalization U براورد ارزش حال سرمایه
calculable U براورد کردنی قابل اعتماد
unbiased estimators U براورد کنندههای بدون تورش
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
forecast U براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasted U براورد کردن از قبل پیش بینی
second revised estimate U براورد تجدید نظر شده دوم
damage assessment U تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
forecasts U براورد کردن از قبل پیش بینی
overcapitalize U بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
to overcapitalize a company U سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
credit system of supply U سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
Recent search history Forum search
1What are the best Farsi equivalents for demographic dividend and demographic bonus?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com